چو سحرگاه ز گلشن مه عیار بر امد/چه بسی نعره مستان که ز گلزار بر امد/ز رخ ماه خصالش ز لطیفی وصالش/همه را بخت فزون شد همه را کار بر امد/زد و صد روضه رضوان زد و صد چشمه حیوان/دو هزاران گل خندان ز دل خار بر امد/ز پس ظلم رسیده همه امید بریده/مثل دولت تابان دل بیدار بر امد/تن و جان از پس پیری ز وصالش چه جوان شد/همه را بعد کسادی چه خریدار بر امد(مولانا)
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر